نتورك فاكتينگ!

ساخت وبلاگ

 

چندوقت پيش يكي از دوستانم كه مدت‌ها بود از هم خبري نگرفته بوديم، بهم پيام داد. درست حدس زديد... مي‌خواست من را به «نتورك ماركتينك» دعوت كند! نامبرده  از من خواست يك روز بروم در يك جلسه تا از زمين و آسمان براي من پول بريزد و من طي يك ماه خوشبخت بشوم... ما كه مي‌دانستيم نتورك ماركتينگ چيست و از چه قرار است يك «باشه خبرت مي‌كنم» انداختيم تنگ چت‌مان تا او را از سرمان باز كنيم. اما نامبرده تمام وجودش چسب شده و دست از سر ما و تن ما و هيچ‌جاي ما برنداشت. هر روز پيگير بود كه «پس كي خبر ميدي؟ يعني تو يه ساعت نمي‌توني وقتتو به من بدي؟»

اين پنبه را آويزه‌ گوشتان كنيد كه رودروايسي و حس رفاقت گاهي از مزخرف‌ترين احساسات دنياست... از سر رودروايسي يا رودربا‌يستي يك روز از سر و ته كارم زدم و با وي به آن شركت خراب شده فلان‌فلان‌شده رفتم بلكه يك‌بار براي هميشه خودم را خلاص كنم! بعد كلي سفارش كه من فقط نيم ساعت وقت دارم، يك ساعت و نيم دو نفري تمام تلاششان را كردند كه من شغل فعلي خويش را رها كرده و به آن شبكه فاكتينگ بپيوندم! كه خب اگر تمام حرف‌هايشان را قبول نمي‌كردم يقينا تا سه روز من را در اتاق ايزوله نگه مي‌داشتند تا حرفشان را قبول كنم. با يك «اوكي؛ خبرتان مي‌كنم» سعي كردم آن معركه‌ي پرخرمگس را ترك كرده و فرار كنم. به دوستم هم گفتم كه من وقت اين‌ كارها را ندارم و فكر كردم بالاخره تمام شد و حالا مي‌توانم با خيال راحت به بقيه زندگي‌ام بپردازم...

خلاصه مي‌كنم. از آن روز پيام‌هاي دوستم كه اكنون نسبتش با من دشمن، چسب و كنه شده بود، تمامي نداشت. مثلا «امروز جلسه‌س، بايد بياي!» «امروز راس جهار فلان جا باش دير نكني.» و... تا يك جايي با «نمي‌توانم كار دارد مي‌پيچاندم،» اما اثر نكرد... از يك جايي پاسخ ندادم باز هم اثر نكرد. از يك جايي لحنم را تغيير دادم و گفتم: «عييزم با چه زبوني بگم من از اين كار خوشم نمياد؟!» گفت: «يه جور رفتار مي‌‌كني انگار من مزاحمتم؟!!» و بعد چندوقت باز پيام داد: «سلام گلم. مي‌خوام بيام به ديدنت! هرجا هستي بگو من بيام!» پاسخي ندادم. بعد چندروز پيام داد: «سلام عزيزم. كي‌ مي‌توني يه ليست از افرادت بدي؟!» چند استيكر خودكشي به فجيع‌ترين طرز ممكن را برايش فرستادم. البته منتظر پيامش هستم. فكر كنم تا زماني كه رسما خودم را از 30 طبقه به پايين پرت نكنم، وي دست از سر ما برنمي‌دارد. داشتم فكر مي‌كردم واقعا چقدر بايد آدم را شستشوي مغزي و شستشوي غيرتي بدهند كه اينطور بشود؟! واقعا پول در ازاي زيرپا گذاشتن عزت و احترام مي‌ارزد؟ البته اگر واقعا پولي در كار باشد...

 

+ ببخشيد بي‌ادب شدم چون هرچيز ديگه‌اي مي گفتم حق مطلب ادا نمي‌شد و تازه بايد ممنونم باشيد چون مراعات و خودسانسوري كردم شد اين!

 

بوي پوست گردو...
ما را در سایت بوي پوست گردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azahraaghaee2d بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 11 شهريور 1395 ساعت: 19:01